شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( زبانحال سیدالشهدا )
به خاک تــربتت بابا نهـادم تا سر خود را شنیدم نالۀ جـانسوز زهــرا مــادر خود را نگه بر دیــدۀ گــریان مــادر کردم و دیـدم که می شوید زاشک دیده زخم شوهر خود را امامی مهربان بودی که کردی در شب قتلت به آب و دانۀ مرغان سفارش دختر خود را به یاد غــربت مــادر فتـادم پای تــابــوتت چو دیدم گریه های بی صدای خواهر خود را ملاقات خـدا رفتن عذار لاله گــون خواهد از آن شستی به خون، در سجده روی انور خود را زتو پوشید دائم روی سیلی خورده را مادر تو هم امشب نشان او مده زخم سر خود را به گلزارجنان محسن در آغوشت چو بنشیند ببوس از جانب من روی کوچک یاور خود را تو پیشانی سپر کردی به شمشیر عدو، من هم نهم با کام عطشان زیر خنجر حنجر خود را بود در خاطرم زخم جبینت خاصه آن ساعت که گیرم در بغل نعش علّی اکبــر خود را یتیــمان بر تو آوردنـد شیــر و یـاد من آمد که باید پیش تیر از شیر گیرم اصغر خود را زبان طبع میثم را به محفل ها دُر افشان کن که ریزد بر قدوم خاندانت گــوهر خود را |